آی واژه | خاقانی

عکس شباهنگ بر پیاله فتاده
عکس شباهنگ بر پیاله فتاده
عکس شباهنگ بر پیاله فتاده
عکس شباهنگ بر پیاله فتاده
عکس شباهنگ بر پیاله فتاده
عکس شباهنگ بر پیاله فتاده
روز به شب کرده ای به تیرگی حال
روز به شب کرده ای به تیرگی حال
روز به شب کرده ای به تیرگی حال
روز به شب کرده ای به تیرگی حال
روز به شب کرده ای به تیرگی حال
روز به شب کرده ای به تیرگی حال
روز به شب کرده ای به تیرگی حال
شب به سحر کن به روشنائی باده
شب به سحر کن به روشنائی باده
شب به سحر کن به روشنائی باده
شب به سحر کن به روشنائی باده
شب به سحر کن به روشنائی باده
شب به سحر کن به روشنائی باده
شب به سحر کن به روشنائی باده
از پی آن تا حصار غم بگشائی
از پی آن تا حصار غم بگشائی
از پی آن تا حصار غم بگشائی
از پی آن تا حصار غم بگشائی
از پی آن تا حصار غم بگشائی
از پی آن تا حصار غم بگشائی
از پی آن تا حصار غم بگشائی
جام سوار آمدو قنینه پیاده
جام سوار آمدو قنینه پیاده
جام سوار آمدو قنینه پیاده
جام سوار آمدو قنینه پیاده
جام سوار آمدو قنینه پیاده
جام سوار آمدو قنینه پیاده
جام سوار آمدو قنینه پیاده
جعد نشان بر جبین ساده و بنشین
جعد نشان بر جبین ساده و بنشین
جعد نشان بر جبین ساده و بنشین
جعد نشان بر جبین ساده و بنشین
جعد نشان بر جبین ساده و بنشین
جعد نشان بر جبین ساده و بنشین
جعد نشان بر جبین ساده و بنشین
زخمه برآور که نیک جعدی و ساده
زخمه برآور که نیک جعدی و ساده
زخمه برآور که نیک جعدی و ساده
زخمه برآور که نیک جعدی و ساده
زخمه برآور که نیک جعدی و ساده
زخمه برآور که نیک جعدی و ساده
زخمه برآور که نیک جعدی و ساده
تشنهٔ عیشی جز از مغان مستان آب
تشنهٔ عیشی جز از مغان مستان آب
تشنهٔ عیشی جز از مغان مستان آب
تشنهٔ عیشی جز از مغان مستان آب
تشنهٔ عیشی جز از مغان مستان آب
تشنهٔ عیشی جز از مغان مستان آب
تشنهٔ عیشی جز از مغان مستان آب
کاب مغان است داد عیش تو داده
کاب مغان است داد عیش تو داده
کاب مغان است داد عیش تو داده
کاب مغان است داد عیش تو داده
کاب مغان است داد عیش تو داده
کاب مغان است داد عیش تو داده
کاب مغان است داد عیش تو داده
بیش ز بازار می مخر که به بازار
بیش ز بازار می مخر که به بازار
بیش ز بازار می مخر که به بازار
بیش ز بازار می مخر که به بازار
بیش ز بازار می مخر که به بازار
بیش ز بازار می مخر که به بازار
بیش ز بازار می مخر که به بازار
هیچ میی نیست آب برننهاده
هیچ میی نیست آب برننهاده
هیچ میی نیست آب برننهاده
هیچ میی نیست آب برننهاده
هیچ میی نیست آب برننهاده
هیچ میی نیست آب برننهاده
هیچ میی نیست آب برننهاده
زر به بهای می جوینه مکن گم
زر به بهای می جوینه مکن گم
زر به بهای می جوینه مکن گم
زر به بهای می جوینه مکن گم
زر به بهای می جوینه مکن گم
زر به بهای می جوینه مکن گم
زر به بهای می جوینه مکن گم
آتش بسته مده به آب گشاده
آتش بسته مده به آب گشاده
آتش بسته مده به آب گشاده
آتش بسته مده به آب گشاده
آتش بسته مده به آب گشاده
آتش بسته مده به آب گشاده
آتش بسته مده به آب گشاده
می که دهی صاف ده چو آتش موسی
می که دهی صاف ده چو آتش موسی
می که دهی صاف ده چو آتش موسی
می که دهی صاف ده چو آتش موسی
می که دهی صاف ده چو آتش موسی
می که دهی صاف ده چو آتش موسی
می که دهی صاف ده چو آتش موسی
زو دم خاقانی آب خضر به زاده
زو دم خاقانی آب خضر به زاده
زو دم خاقانی آب خضر به زاده
زو دم خاقانی آب خضر به زاده
زو دم خاقانی آب خضر به زاده
زو دم خاقانی آب خضر به زاده
زو دم خاقانی آب خضر به زاده